در چینهدان زنبور به وسیلهى آقاى م. برتوله M.Berthelot یک نوع دیاستاز به نام انورتین یا سوکراز کشف شد که از غدد بزاقى به دست آمده است.
انورتین روى ساکاروز موجود در شهد عسلى با عمل هیدراتاسیون، شکر را به طریق زیر به هم مىزند.
لذا چینهدان زنبور یک کارخانهى شیمیائى کوچکى است.
به طریق فوق مقدار زیادى از ساکاروز شهد عسلى به قندهاى سادهتر گلوکز و لِولز تبدیل و در ضمن شهد عسلى نیز به عسل مبدل مىگردد. زنبور با سوکراز خود سهچهارم ساکاروز موجود در شهدهاى عسلى را تغییر مىدهد و از عجایب این است که اگر مادهى فعالهاى در گیاه بوده باشد به خصوص اگر آن ماده استفادهى طبى و شفابخش داشته باشد بدون کاست و با خاصیت اصلى وارد عسل مىگردد.
یعنى آنچه را گیاه خود از شفابخشى دارا است و به شهد عسلى وارد کرده بدون کاسته شدن به عسل وارد ساخته بلکه عسل خود، خواص درمانى دیگر به آن مىافزاید و مهمتر آن که کمیت کافى مواد شفابخش در عسل با گذشت زمان کمبود نداشته آنچنان که آقاى کىلاس Caillas قبل از جنگ 1914 یک عسل صدسالهى روسى را که خرمایى پررنگ و غلیظ بود به دست آورد و پس از تجزیه 76-90 درصد شیرینى تبدیلشده و مختصر ساکاروزى در آنیافت و گفت عسل یک مادهى زندهاى است که با گذشت زمان زنده بودن و تکاملش را از دست نمىدهد.
مبدأ عسل
در بدن انسان اعضایى است که حفراتى چند در آن دیده مىشود، حفرههاى مذکور را که گاهى بطن نامگذارى کردهاند زمانى متعلق به مراکز مغزى است به نام بطنها؛ همینطور حفرات یا بطنهاى مربوط به قلب یا وابسته به دستگاه گوارش.
چینهدان زنبور نیز یکى از بطنهاى زنبور عسل محسوب مىشود و قسمتى از جهازهاضمهاش به شمار مىرود زیرا در آن جاست که به علت وجود مادهاى بنام «انورتین»ساکاروز شهد عسلى تغییر مىیابد یعنى یک مرحلهى مخصوصى ازهاضمه را طى مىنماید و در نتیجه ساکاروز به قسمتى گلوکز و لِولز تبدیل مىگردد که 70 الى 75 درصد شیرینى و غلظت عسل مربوط به آن است و بیشتر یا کمترى آن در دانهدانه شدن (گرانوله) و سفت گردیدن عسل دخالت کلى دارد.